گفت کاش خونتون طبقه همکف بود؛ می اومدم زیر پنجره تون میزدم زیر آواز...
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 183 تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 8:16
دیشب که موزیک های پلی لیست گوشیم رو بلوتوث کرده بودم تا از پخش ماشین گوش بدم یکباره بین آهنگها صدای خودش رو شنید. خیلی اتفاقی پیش اومد...سرش رو انداخت پایین و لبخند زد. زیباترین لبخند جهان ثبت شد.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
میتونم بی خیال و بی تفاوت باشم.
این لزوما یک انتخاب است.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
چرا ما اشل خطاهای خودمون و دیگران را یکسان در نظر نمیگیریم؟ بدیهای دیگران رو در مقیاس حداکثری و بدیهای خودمون رو در مقیاس حداقلی می بینیم.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
لازمه که آرامشت رو حفظ کنی چون درگیری درونی هیچ کمکی نمیکنه.
خودت رو آروم کن.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 172 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
خاطرات ما با آدمهایی که دیگه نیستن؛ شبیه تصویرهای ثبت شده در گوشی موبایل یا آلبوم هاست. ما این تصویرها رو، این خاطرات رو یک بار زندگی کردیم. چه شیرین و چه تلخ؛ پس باید بپذیریم در جریان و ساری و جاری نیستن و تمام شدن؛ گاه با مرگ و یا جدایی. اگر مرور میشن نباید سعی کنیم بازسازی شون کنیم و بهشون زندگی بدیم؛ یه لبخند و یک آه کافیه. این لحظه ت رو حالا زندگی کن.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
گفت: عمر کوتاه تر از آن است که به تاریکی بگذرد.
چراغی روشن کردم به احترام کلامش و جهانم جور دیگری شد.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
روی درخت ها کلی شکوفه سفید روییده. نازک و ترد و زیباست؛
ما باشیم یا نباشیم جهان زیبایی های اصیل خودش رو حفظ میکنه.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
برای همه ی ساعت هایی که جا داشت این دوستی ده ساله نشه؛ برای همه ی ترک هایی که با محبت و صبوری و تدبیر تو پر شد ازت ممنونم تا زنده هستم.
امروز داشتم فکر میکردم چای خوردن با تو یه حال متفاوتی داره...همیشگی باش.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 196 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
زهرا گفته اسمش رو بیاری تو دهنت فلفل می ریزم...خنده م گرفت.
گفتم بدون فلفل هم دیگه اسمش رو ازم نمیشنوی؛ خودمم دیگه از خودم نمیشنوم مطمئن باش. انقدر بامزه و خنده دار تلخی ها رو تحلیل میکنه که فکر میکنم ده سال پیش که زهرا در زندگیم نبود با چه فیلتری تلخی ها رو میشکافتم.زهرا یه حالِ شیرین و با دوام هست برای من...
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05
مدام درگیر این فکر بودن که " درباره ما چی فکر خواهند کرد " جایگاه ما رو به یک انسان سطحی تنزل میده. من خیلی وقتها اینطور بودم و راستش باعث شده که سطحی بشم.
برچسب : نویسنده : eshtebahy1 بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 19:05